یه مدت باهم صحبت کردیم مجازی تا حدودی با هم اشنا شدیم... ایشون اهل قم و مذهبی ولی میگف بسته فکر نمیکنم و زن رو محدود نمیکنم
رفتیم بیرون ، توی ماشین من شالم افتاده بود گرفت موهامو کشید با خنده گفت میگم شالتو سرت کن بچه
من شوک شدم گفتم چرا اینکارو کردی گفت بخدا شوخی بود مگه ندیدی داشتم میخندیدم یخمون باز شه😐😐
شما بودین ادامه میدادین؟