خودم یه شب ساعت سه شب بود رفتم تو بالکن یه چیزی بتکونم صدای یه گله گوسفند شنیدم داشتن رد میشدن و صدای زنگوله شون می اومد اینقدر طبیعی بود که نفهمیدم من تو شهر زندگی میکنم و سه صبح گله گوسفند بیرون نمیاد.(خونمون چند قواره با زمین بایر فاصله داشت)فرداش یه لحظه یادم افتاد و عین ....به خودم لرزیدم🤣
یه جایی از زندگی نه راه پس داری و نه راه پیش.سخترین جای جهان آفرینش همینجاست.از این مرحله عبور کنی واقعا یه قهرمانی و قابل احترام.
من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم میرفتم که بی نتیجه بود.😔 الان 19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘
اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره
خواهر کوچکم خونشون داشت قشنگ میدیدشون اصلا هم نمیرسه ازشون حتی همزاد دخترش رو میدید یه زن چیه بچه چیه پیرمرد بودن زن به خواهرم گفته بود باید از اینجا بری جن عاشق دامادمون بود آخرم خواهرم جدا شد از شوهرش
عمه ام تعریف میکرد میگه یه دفعه نصف شب بیدار شدم برم سرویس بهداشتی ی دفعه میبینه یکی روی دیوار نشسته و گفته چشماتو ببند غش میکنه این تا چند روز تب و لرز بوده یکی از دوستامم تعریف میکرد میگفت ی دوستی داشتن تو روستا نزدیک غروب پونه دود میکنه یهو میفته و لباش کبود میشه بعد که جن گیر میارن جن ب حرف میاد و میگه ازبوی همون پونه نمیدونم چیه بدم میاد و زنه رو جلوی چشم همه خفه میکنه بعدش جنگیر قسم میخوره که دیدنش روی درخت نشسته بود پاهای مثل پای گاو داشت گفته دیو بوده
من وقتی تنها بودم خیلی اذیت میشدم رفتم پیش دعا نویس گفت جن داری بهم یه کاغذ داد سوزوندم دودش از زیر پلک گرفتم تا بالای سرم دیگه اون حس بد واسترس همیشگیم از بین رفت خدارو شکر آخه خیلی استرسی بودم همیشه مثلاً تنها بودم یهو احساس سنگینی داشتم میدیدم یه هاله سیاه ازم دور میشه وقتی دور میشد تپش قلبم بالا میرفت وقتی خواب بودم اذیت میشدم خوابای ترسناک زیاد میدیدم ولی الان خدارو شکر خیلی بهترم