مرسی عزیزم
پریشب خواب دیده بودم که
تو حیاط یه حرمم فک کنم مشهد بود
فقط تو حیاطش بودم کلا
من و خاهرم و دخترم
بعد پسردایی ام که دو تو بچه داره و متاهله اومد سمتمون گفتم شما هم اومدین اینجا ؟ گف آره دستش یه تیکه ویفر بود که انگار یکم ازش رو خودش خورده بود اصرار کرده بود ک شما هم بردارین من یه تیکه گرفتم به دخترم هم دادم خاهرمم گرفت
پرسیدم نذری(انقد اصرار داشت)گفتم اوهوم
بعد مشغول خوردن بودیم دخترم دستمو ول کرد
سه چهار قدم رف دورتر که رفتم گرفتمش😅
و شب قبلش هم خواب دیده بودم که
مادرم داره برام شال انتخاب میکنه
یه شال زرشکی که روش نگین اینا داشت
و البته چون تو بیداری به پول فک میکردم
بااینکه خوشم اومده بود از شال
بخاطر پول گفتم نه نمیخوام
ولی فکر میکنم مامانم برام گرفتش
ولی واقعا یادم نیس شایدم قصد کرده بود ک بخره برام