شوهرم رو میگم . گورش رو گم کرده رفته ماموریت کاری . آخ که چقد زندگی قشنگه بدون وجودش.
هر غذایی خودم و بچه هام دلم بخواد میخوریم. هر وقت دلمون بخواد میخابیم. هر فیلمی بخایم میبینیم. دوبار مهمون دعوت کردم تو این یه هفته .
ده ساله که با رفتارای وسواسی عاصیام . تی وی ممنوع. چای ممنوع. مهمون ممنوع. سر ساعت ده برقا رو خاموش میکنه جیک هم نباید بزنی. غذا هرچی آقا بگه. فست فود ممنوع . هله هوله ممنوع. تماس با بقیه ممنوع. خواب بعدظهر ممنوع.
نمیدونم چجور این ده سال رو دووم آوردم. فقط میدونم خیلیییی شکسته شدم. خیلی تحمل کردم . خیلی دلم شکست و دم نزدم.
کاش هیچوقت برنمیگشتی همسرم ، من تو رو با عشق و علاقه انتخاب کردم ، دوستت داشتم ولی ببین چه بلاهایی به سرم آوردی که همون آدم عاشق الان آرزوی نبودنت رو میکنه، 💔