بابای منم نمیزاشت یعنی نه بابام نه مامانم حتی سر اون مامانم کتکم زد با پارچه زد تو سرم
ولی آخرش من باهاش فرار کردم
ولی یه نصیحت بهت هیچ وقت به فرار باهاش فکر نکن
کسی که فکر فرار باشه باید به خیلی چیزا فکر کنه اینکه یه روزی ممکنه وضع مالی خوب نباشه ، اینکه یه روزی اگه دعوا شد بهم چیزی گفت جایی رو ندارم برم بمونم
به خیلی چیزهای دیگ
من از اون روز که فرار کردم تقریباً نزدیک ۳ سال میگذره ولی همچنان سرکوفت از خانواده میشنوم و حتی گاهی نمیتونم به روی بابام نگاه کنم
انقد دلم میخواد بگم بابا دوست دارم بابا ممنون که بودی همیشه ولی نمیتونم 😭