کیا شوهرشون ازشون حساب میبره

یکیو میشناسم میگفت اگه خانمم بی احترامی کرد و یا حرفی زد تروخدا هیچی نگید به من گله نکنید اگه به روش بیارم  تا یه هفته گریه میکنه زندگی رو به کامم زهر میکنه از اونوقت خونواده شوهره اصلا هیچی نمیگن که پسرشون اذیت نشه همه بی ادبی ها و بی احترامی های خانمه رو تحمل میکنن

اما اون مدلش اینطوری رود اوقات تلخی میکرد شوهرش کوتاه میومد تمام قانون های زندگیشون رفت و آمد ها، مهمونیها، رفتار شوهره طبق میل خانمه عوض شد

برا ما ضعف به حساب میاد برا بعضی ها قلقه

عاشق نه 

ولی من دیدم زنانی که زبون تیز و ..دارن ازشون حساب میبرن

خب روهمه جواب نمیده شوهرمن خیلی ادم لجبازیه اگه ببینه میخوای به زور یه چیزیو بدست بیاری بدترمیکنه البته اوایل خیلی کمتر به حرفم گوش میداد ولی رفته رفیته بهتر شد ولی خب الانم حتی بعد ۸ سال بازم مثل بابام که به حرف مامانم گوش میده اونطور نیست البته قلق مامان من اینه که بیماری سرع داره واگه چیزی باب میلش نباشه میفته وهمه تامدتهااسیرن ولی خب حسم میگه اگه اینطورم نبود باز فرقی نداشت

برا همین گفتم بعضی ها 

چون خودم معتقدم گریه زیادی منو تبدیل میکنه که به یه آدم نق نقو و تکراری که حرفش دیگه ارزش نداره

ممکنه طرف ازت خسته بشه و ازت فراری بشه

هیچوقت خواسته هامو با گریه مطرح نکردم و نمیکنم 

من اوایل خیلی آدمی بودم که زود اشکم درمیومد ولی خب بعدا توزندگیم کلی اتفاق افتادکه دیدم خیلی تعییر کرد الان خیلی سخت اشکم درمیاد ولی وقتی گریه میکنم شوهرم خیلی نگران میشه فکر میکنه حتما چقدرمهمه که اشکمودرآورده ولی قبلنااینطور نبود

دقیقا اشک جایی خوبه که واقعا طرف نگران بشه و بخواد مشکل رو حل کنه

نه وقتی گریه کردی بگه اه باز اشکش درومد پس مسئله مهمی نیس

منم فقط بعد از زایمان هام زود اشکم درمیومد که اونم بخاطر تغییرات هورمونی بود

حالت عادی سعی میکنه مسئله رو حل کنم نه با گریه 

اما نمیدونم چرا راجع به اون آدم اینطور نبود چون حوصله گریه خانمش رو نداشت عصبی میشد و به حرفاش گوش میداد تا بحث رو تموم کنه