دوستان ۲۴ سالشه درس میخونه برا فوق لیسانسش
بعد خواهرم خیلی اصرار داشت پسره بیاد جلو با خانواده اشنایی و اینا اینم گفت من فعلا کار ندارم بابات محل بهم نمیده و اینا خاهرم قبول نکرد باباش زنگ زد ب بابام کفت برا دیدن
پسره ام ب اجیم گفت عید میام ولی تا ۲ سال دیگه نمیتونم برم سرکار و اینا جون ۱ سال سربازیم مونده ۱ سالم دانشگام مونده خواهرمم بهش گفت پس جدا بشیم البته قبل ایند پسره بهش گفت من یکی دیگرو میخواستم اصلا بخاطر تو ولش کردم چون تو دوستم داری ۳سال باهات بودم( خودش اویزون اجیم شد) و اینکه مجازی بود اجیم از همه جا بلاکش کرد و کات کردن یروزم دووم نیورد شروع کرد زنگ زد رو گوشی مامانم صحبت کردن التماس کردن
بعدم زنگ زد ب بابام دو روز بعدشم زنگ زد گفت میخوام ببینمت و اینا خیلی التماس بابام کرد بابامم گفت پسر با ادب و اوکی ای بود ولی من دخترمو ب لر خرم اباد نمیدم
بعدپسره پیام داد ب اجیم گفت بابات بهم فرصت داد گفت ۲ سال دیگه همه چیت اوکی شد بیا اینکه گفتم نمیخوامت الکی بود عصبانی بودم اجیمم بهش گفت تا ابد جوابت منفیه
الان زن رفیق پسره پیام داد ب اجیم ک دیشب اره امیر حالش بد شده شوهرم دیدش رنگش زرد بود گریه میکرد بلنر بلنر ک اره کات کردیم بنظرم فرصت بهش بده
بنظرتون اجیمو میخواد؟حس میکنم ارزش یبار فرصت دادن رو داره که خودشو اثبات کنه ب اجیم گفته حتی یروزی ازدواج کردیم اصن ۲ سال دیگه حق همه چیو بهت میدم هروقت خواستی میتونی ازم جدا شی
و اینکه ۳ سال رابطشون مجازی بود