یه معلم برای پسرم گرفتم یه آدم به ظاهر مذهبی و از اینا که میرن مسجد و فلان بعد این آقا وقت و بی وقت به بهانه درس زنگ میزد و پیام میداد هی من ده تا یکی جواب میدادم ول کن نبود حالا کلی اصرار کرد بیاد خونه من درس بده قبول نکردم یبار از درس دادن به پسرم فیلم دادم گفت چه صدای زیبایی دارین یبار راجب روز زن و مرد حرف زد که اصلا ربطی به من نداره دیگه دیشب برگشت گفت یبار بیاین باهم بریم فلان جاها خیلی باصفا هستن روحیه (اسم پسرمم ) تغییر میکنه من خشکم زد چجوری جرات کرده بهم بگه بریم بیرون حالا این مردک زنش معلم راهنمایی من بوده زنشو میشناسم به پارنترم گفتم گفت تو باید جوری رفتار میکردی که به خودش جرات نده اصلا حرفی بهت بزنه از دست خودم عصبانیم که یعنی من چیکار کردم جرات کرده اینجوری بگه دیگه یکساعت کلاس پسرمو بیخیال شدم من بخاطر کارم پسرمو فرستادم چون وقت نمیکردم درس بدم ولی این آقا یبار قبل کلاس یبار بعد کلاس و طول روز پیام پیام کل وقت زندگیمو گرفته چی بهش بگم که حالشو بگیرم