من تو یه خانواده خیلی مذهبی و سخت گیر بزرگ شدم که اصلا با هیچکدوم راحت نیستم
الان نیاید بگید سنت کمه و فلان بخدا گوشم از این حرفا پره اگه شما میتونید خوش ب حالتون من نمیتونم دیگه خسته شدم
اجازه ازدواج تا بیست پنج سالگی رو به هیچ عنوان ندارم و پدرم حتی نمیزاره راجبش فک کنم خب منم آدمم نیاز دارم عاطفه دارم
با این که حتی شخص مناسب و خوبی هم پیگیر اومده خواستگاری و میدونه ک من دوسش دارم بازم اجازه نمیده حتی فک کنم ب ازدواج
کاش بمیرم
از خودم بدم میاد حالم بهم میخوره ک گناه میکنم توروخدا واسم دعا کنید من نمیتونم مشکلمو ب کسی بگم
دارم دیوونه میشم