2777
2789
عنوان

یه مشکلی دارم که خیلی عذابم میده

33 بازدید | 1 پست

با بابام مشکل دارم 

خیییییلی ساله قهرم 

جدای از این مساله ،  کلاااا من و بابام هیچ وقت نتونستیم باهم خوب باشیم.

به خاطر همین مسائل من ۱۹ سالگی ازدواج کردم که مستقل شم و مثلا خونه ی پدری رو ترک کنم.

 ۴ سال هم هست جدا شدم.

بابام

یه اخلاقای عجیب و غریب داره 

اهل رفت و آمد با هیچ کس نیست

افسرده س

وسواسی شدید

در حدی که دستکش دستشه هرجا میره


راستش حتی تو فکرَمَم ، اصن روم نمیشه به بقیه معرفیش کنم.


الان موندم اگه قرار به ازدواج باشه بگن باید با پدرت صحبت کنیم و ببینیمش و اینا چی بگم آخه من 😔

خیلی در عذابم از این موضوع. پارتنرم در این حد میدونه که خیلی ساله با پدرم ارتباط ندارم . 

هی میگه آشتی کن و ...

اما از اصل موضوع خبر نداره که چرا فاصله گرفتم😔

تجربه ی مشابه دارین ؟؟

میتونید درکم کنید ؟؟

من باید چیکار کنم ؟؟؟

😔😔

__ بدونِ اِمضا __

برو مشاور

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز