سلام به همگی شرمنده وقتتون میگیرم
یکی از دوستان دوماه ازدواج کرده از جشن عروسیش میگذره
تقریبا یک سال عقد بود
تفاوت سنی باهمسرش 12سال که هیچ مشکلی از لحاظ سنی نداره خود خانم
ولی یه سری چیزا هست ک ارامشش بهم ریخته
خواهر شوهربزرگتر (به عنوان مثال اسمش میذاریم مریم )
خانم مریم دوبار نامزد کرد جدا شده عقد نبود فقط نشون با یک اقا.دوبار نامزدیشو بهم زده خیلی اخلاق مرموزی داره
خودش بالاتر میبینه اهل نماز..
عروس خانم میخواد ظرف بشور هزارتا مشکل ایراد میذاره رو کارعروس خانم ـ
مادرشوهر هم یه بار خوبه یه بار بد
یه بار ناز میخره یه بار قوم مادری عروس خانم مسخره میکنه و عروس خانم سکوت میکنه ب احترام ـ
یا تودعوای خانم عروس و اقا هستش مثلا میخواد دعوا اروم کنه میگه فامیلا حسودی میکنن ما خواستیم دختر فلانی بگیریم یه عالمه منت بازم سکوت خانم عروس
یا یه چیزی عروس خانم بخواد بخره باید ببین بدونن چی خریده یا چرا تلفنی باهمسرش صحبت کرده ؟(چون محل کار همسرش جای دیگه اس )
خواهرشوهرکوچیکش با خانم عروس رفیق بود همسن پایه هم ولی اهل دوس پسرو ولی بازم خوبه تنها ادمیه ک خانم عروس باهاش راحته ـ
پدرشوهر هم از روزی بود یه هزاری از خودش نداشته کلا پسراش زحمت کشیدن خرجش میدن هرچی هست از پسراش
عین زنا غیب میکنه
دخالت میکنه
مثلا عروس خانم میخواد یه چی بخره ازدختراش نظر میپرسه انگارنگار عروس میخواد انتخاب کنه ـ
اینقد پرو که حتی از عروس خانم پول دستی میگیره
اقا داماد هم
انگار نگار زنش مریض بشه بره دکتر نره
وقتای ک خانوادش مریض میشن.میشه اقای دکتر
یا عروس بخواد غذا درست کنه
یه بار میگه روغن کمه یه بار میگه روغن زیاد
یاجلو خانوادش ب اسم شوخی کردن جلو خانوادش ب عروس میگه غلط کردی ..
یا بخواد پول خرج کنه واسه عروس زورش میاد (بعد عروس موقع عقد خانم دستش توجیب خودش بود کوتاهی واسه جهازش نکرد حتی خواسته چیزی بخر به نامزدش نگفت )
پول داره ماشین برا پدرشوهر بخر
یا پول داره همه رو دکتر ببره ولی خانم بخواد بره دکتر نمیپرسه داری نداری ـ
یاموقع رابطه انگارنگار خانم هم باید به لدت برسه کارشو انجام میده میره حموم ـ
یاکادو روز زن ... انگارنگار
ب خیال اقای داماد یخچال پرکنه سال یه مانتو بخر دیگه تمومه
یا خانوادش عروس اذیت کنن بازم باخانوادش ـ
حتی شب عروسی هم گوسفند کشتن گوسفند واسه خانوادش بردن
عین گدا ها 4.5 بسته گوشت دادن بهشون عروس خانم دعوتشون کرد همون 4.5 بسته گوشت همه رو پخت داد بهشون ـ ولی ب روی داماد نیاورد
طلا برای خانم نخرید جز سه تا النگو دوتا انگشتر
بقیه طلاها هرچی هست ریز اما خانم عروس خودش داره میخره یه هزارتمنی هم داماد کمکش نمیکنه (بیمه بیکاری میگیره عروس خانم)
داخل یه حیاط زندگی میکنن اما خونه ها جدا هستش
خانواد داماد مریض شدن سرماخوردگی جدید یه مدت عروس ظرفاشون میشست غذاشون میداد
لباسشون میبرد مینداخت لباسشویی
ولی کافیه عروس بره خونشون سریع خانم مریم میگه پاشو بیاظرفابشور چرا نشستی ما رفتیم خیاطی ـ...
یا عروس خانم بخواد بخوابه توخونه خودش سریعا میگن خواب بودی تاحالاااا
عروس خانم بخواد جای بره با شوهرش جای بره باید بدونن یا بیان
مثلا موقع جهاز چیدن عروس ـ کمکش نکردن خود عروس تنهای شسته پاک کرده چیده اخراش مادر عروس خانم اومد کمک(راهشون دور10ساعت عاصله)
خونه جهاز ماشین همه چیز خوب
قیافه عروس واقعا قشنگ ساده سفید اهل رژیم دست پخت عالی ـ به خونه رسیدن
الان همه اینارو گفته میگه با شوهرم کنار میام دوستش دارم دوست ندارم زندگیمو از دست بدم چون زحمت کشیدم .فقط خانوادهمسرشون.رومخ هستن
اولین عروس هم هست هرکی دیده تعریفواخلاقشو میکنن
خونه مادرشوهر نره شوهرش دعواش میکنه چون شبا باید بره خونه مادرشوهر چون تنهاس
نمیتونه بره خونه مادرش چون شوهرش نمیذاره ـ
تنهاس واقعا تنهاس بعضی وقتا توتنهایش گریه میکنه چون انتخاب خودش کاملا یهویی سنتی
هیچ دوست رفیقی نداره
فقط با خواهر کوچیک راحته که اونم هرزگاهی یه حرفیو میزنه ولی ب دل نمیگیره
اگه میشه راهنماییش کنید