تاپیک های قبل گفتم خلاصه ماجرا رو اما اینجاهم خلاصشو میگم همسرم قبلا وضع مالی خیلی خوبی داشت اخلاق خوب رفتار خوب حمایت کننده مهربون مسئولیت پذیر ازتایمی که من باردار شدم بیکار شدش و منم بارداری خیلی سختی داشتم اما همچنان مهربونیاش رو داشت وکم نزاشت واسمون من یکماه زایمان کردم از تایمی که زایمان کردم خیلی تغیرکرده عوض وعوضی شده دیگه مثل سابق نیست حس خوبی بهش ندارم ازم فاصله میگیره ذوق دوقلوهامو داره اما به من توجه نداره همش دعوا داریم یه روز خوبه گل میخره معذرت خاهی میکنه یه روز منو دشمن خودشمیدونه برای همه وقت میزاره میگه میخنده به جز من قبلا انقدر بهم ارزش واحترام میزاشت انقدر هوام رو داشت قبل از بارداری وحتی خود بارداری امشب کمردرد شدید داشتم بهش گفتم ماساژم بده بتونم شب با بچه هابیدارباشم اذیتم اصلا محل نداد بعدشم رفت توگوشی بابام اومد گفت فلان فامیلتو دیدیم خانم دکتره همینکه اسمشو اورد چنان نیشش باز شد عصبی شدم گفتم به این نتیجه رسیدم اگر زره ای هوامو داشتی توی بارداری فقط بخاطر بچه هات بوده تو عوض نه عوضی شدی گفت متاسفم برات که خوبیام به چشمت نیومد گفتم وظیفت بود میخواستی پسرهمسایه هوامو داشته باشه خب تو پدر بچه هابودی گفت باشه پس توام وظبفته از بچه ها نگه داری کنی تو که همش خابی اگه مامانت نبود کی میخاست نگه داری کنه گفتم برات متاسفم که سختی بارداریمو ندیدی زجرمو بستری شدنمو ندیدی دوباره شکمم پارهشد چون به نخ بخیه حساسبت داشتم ندیدی توهیچیو ندیدی برات متاسفم که به یه مادر که هنوز روح روانش درگیر اتفاقات سخت. گذشته بارداریش حس ناکافی بودنمیدی گفت حق میگم اینو گفت فقط اشکام ریخت حالم ازش بهم خورد حالم از عوض وعوضی شدنش باورمونمیشه اون همون ادم نمیخوام دیگه باهاش صحبت کنم حالم ازش بهم میخوره که بهم حس ناکافی بودن داد
حتما برید مشاوره
حتما
مردا ما زنا رو درک نمیکنن
وقتی گله کنین ازشون هم نمیپدیرن
فقط باید بسوزیم و بسازیم
من دیگه حرفامو به خودش نمیزنم فقط به خدا میگم
افسردگی پس از بارداری هست
کاشکی خدا وقتی زن و مرد رو مکمل هم می افرید اندکی درک و قدردانی هم به مردا میداد
میفهمیدن ک باید چجوری بازن رفتار کنن
عزیزم مواظب خودت باش افسردگی پس از زایمان نگیری
هشتاد درصد زنا میگیرن
البته چون هشتاددرصد مردا همینن
درک ندارن
نمیدونن یه زن چ بحران عظیمی رو پشت سر گذاشته
سعی کن فعلا شوهره رو بیخیال شی میدونم نمیشه سعی کن
براخودت وقت بزار
شده روزی ده دقیقه پیاده روی کن
تایمی ک بچه هات خابن تو هم بخاب
بدرک ک کارای خونه میمونه
ایشون بد رفتار کردن
شما بد صحبت کردین
ایشون بد تر پاسخ دادن
و…
همش بد و بدتر…
مشکل اصلی در عدم گفتگوی صحیحه.
پیشنهاد میکنم یک روز بچه هارو به مادرتون بسپارید و همسرتون رو به یک شام دو نفره به صرف گفت و گو میهمان کنید!
از همون اول این رو به عنوان قانون مشخص کنید که توی این جلسه قرار نیست دعوا کنید، قرار نیست از هم ناراحت بشید یا به هم بی احترامی کنید.
بلکه قراره هر دوی شما به عنوان یک زوج که الآن صاحب خانواده هم شدید و نقش مهمی و تازه ای به عنوان پدر و مادر گرفتید، خیلی محترمانه تمام دلخوری هاتون رو با هم مطرح کنید و به دنبال یک راه حل باشید.
پس هیچ چیزی رو از قلم نندازین.
هدفتون رو از ابتدا، ترمیم ریشه های زندگی مشترکتون مشخص کنید.
حتی می‌تونید صحبت هاتون رو ثبت کنید تا بتونید بهشون رجوع کنید.
همه ی دلخوری ها و خواسته هاتون از هم رو مطرح کنید و با هم مشکل موجود رو شناسیی و بر طرف کنید🌺
این روشو امتحان کردم نه تنها منو مقصر جلوه داد بلکه یه بحث دیگه هم پیش اومد به جدا خوابیدن وبه اهمیت ندادن عادت کردن شده یه ادم دیگه ای که من. نمیشناسمش یا ادم دوقطبی یه ادمی که هیچوقت انتخاب من. نبوده این ادم انتخاب الان من. نبوده
حتما که مشکلی هست که همسرتون ازش ناراحته و نمیخواد شما بدونی که ناراحت بشین ...اگه فعلا نمی‌تونین خواسته های همو برطرف کنین پس فعلا باهم گفتگویی نداشته باشین تا یه وقت مناسب بشینن و باهم واسه ساختن یه رابطه سالم صحبت کنین