منم پسر ۱۰ ماهه دارم
قبلا خونه ام تمیززز وسواسی بودم همش یه دستم دستمال و اسکاچ بود یه دستم دامستوس و جرمگیر
الان نمیرسم اصلا به هیچ کاری تا پاشم یه چایی هم دم کنم پسرم گریه میکنه دنبالم
یوقتایی مادرم بعدازظهرا از سرکار میاد یکی دوساعتی کمکم بچه رو میگیره که من شام درست کنم و خونه رو جمع کنم و لباسای بچه رو بشورم
وقتاییم ک مادرم نیاد شوهرم ساعت ۹و نیم ۱۰ شب
تا میاد شام بخوریم و نماز بخونه به زور با خستگی زیاد یکی دوساعتی بچه رو سرگرم میکنه تا من ظرف هارو بشورم و یه طی بکشم و گاز و سینک رو تمیز کنم
والا اصلا اونجور ک دلم میخاد نمیتونم خونه رو تمیز کنم مثل قبل
ولی خداروشکر بابت وجود پسرم
قبلا که خونه ام برق میزد افسرده بودم
الان خونه ام بهم ریخته است اما افسرده نیستم