بچه ها دیروز دادگاه داشتیم داشنم راهمو میرفتم یهو چشمم خورد ب همسر سابق 😣 ب راهم ادامه دادم
ـ البته مامامم کنارم بود
شوهر سابقم فورا اومد کنارم ب دخترم گفت بیا بغلم دخترم نرفت ـ
بعو مدتی یعو دخترم رو گرفت و بوسیدش یک نیم نگاهی بهم کرد مامانم میگ کلن نگاهش ب تو بوده
از دخترم پرسیده مامانت جی زده روی بینیش دخترمم هم هیچی نگفته گفته نمیدونم 😂
گفتم مامان بهش میگفتی پیرسینگ زدم میگ ن مامام خصوصیه