2777
2789
عنوان

بابام میگه صبر کنیم

715 بازدید | 33 پست

امب با بابام دو تایی رفتیم شام خوردیم و حرف زدیم و بابام میگه فردا که خاستگار اومد بگیم تا سال نیکی صبر کنیم 

به نظر شما درست میگه؟

ولی امشب فهمیدم بابام اولین مردیه من عاشقشم:))

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

یکم توضیح بیشتر لازمهتا اعضا متوجه قضیه بشن

عریزم من با پسر عموم ازدواج کردم ولی ازدواج خوبی نداشتیم و چون مامانم خیلی به من اصرار و چون منم نمیتونم بگم نه باهاش ازدواج کردم یک سال بعد از ازدواج فهمیدم معتاده و همون موقع هم فهمیدم حامله ام بهش گفتم یا ترک میکنی یا من طلاق میگیرم خیلی راحت گفت هر بخوای میام طلاقت میدم بچتم ماله خودت ما طلاق گرفتیم و دخترم به دنیا اومد و وقتی دو سالش بود توی تصادف از دست دادمش 

چند ماه قبل از این اتفاق دوست پسر دوران دانشگاهم که همون موقع هم واقعا دوست داشتیم بهم پیام داد و گفت بعد از من نتونسته با کسه دیگه ای با و رابطمون واقعا جدی بود و من حتی خانوادشم دیده بودم بهش گفتم من یه بچه دارم و گفت اصلا اشکالی نداره و نیکی رو هم دوست داره من گفتم نه و بعدش دخترم رو از دست دادم تو این شش ماه که دخترم رفته واقعا همیشه کنارم بوده و امروز صبح مامانش زنگ زد به مامانم واسه ی اینکه بیان خونمون و فردا قراره بیان امشب هم بابام گفت تا سال نیکی(دخترم)صبر کنیم اگر گفتن میخوان زود عروسی بگیرن یعنی عروسی باشه بعد از سال دخترم

ببخش سوال میکنم با مرگ دخترت چطوری کنار اومدی ؟

کنار نیومدم عزیزم هفته ای دو بار میرم سره خاکش هر شب عروسکش پیشمن هر روز وقتی یادش میوفتم گریه م میگیره:))

عریزم من با پسر عموم ازدواج کردم ولی ازدواج خوبی نداشتیم و چون مامانم خیلی به من اصرار و چون منم نمی ...

عززیزم 

متأسفم برای دخترکتون 

و هم زندگی ای که بهم ریخت 

امیدوارم با شخص جدید زندگی روی خوشش و نشون بده بهتون

اجازه بدین بیان ولی بین خودتون باشه و برای رسمی شدن تو فامیل اجازه بدین سال دخترتون بگذره

قراه بیان فردا و من ازدواج قبلیم عروسی نگرفتم چون اصلا همس م رو ذره ای دوست نداشتم و واقعا مشکلی برای عروسی گرفتن نبود ولی خودم نخواستم 

چند روز به دوست پسرم گفتم عروسی بگیریم گفت مگه چند بار میتونی لباس عروس بپوشی و دیدم راست میگه جشن رو که حتما میذاریم بعد از سال دخترم

ببخش سوال میکنم با مرگ دخترت چطوری کنار اومدی ؟

مگه میشه کنار اومد ولی زندگی ادامه داره

پسرم!کارهای زیادی است که درزندگی ات انجام خواهی داد ومن قول می دهم همان طور که در جستجوی رویاهایت هستی همیشه تو را در قلبم نگه دارم. 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز