یه حس بد که اصلا نتونستم توصیفش کنم
الان باخواهرم حرف میزدم
میگفت که یه دوست داشته ، شوهرش مرده بوده و بچه داشته
میاد با یه پسره مجرد دوست میشه و صیغه میکنن
دو سه سال باهم بودن
یروز پسره میاد به دحتره میگه دارم دوماد میشم از تو بخیر از ما بسلامت
تازه کارت عروسیشم میاره واسش که بیاد
بخدا با شنیدن این حرفا جیگرم آتیش گرفت
واقعا چرا ما دخترا باید خودمونو بازیچه ی دست اینا کنیم؟؟!!!
بهش گفته ما نمیتونیم باهم خوشبخت بشیم ،هر چی فکر میکنم نمیتونم برا بچه هات پدری کنم