مامانم وقتی۹سالش بود خواب دید که یک مرد سفید روسری با چوب بسته بود توی دستش بود و بالای در روردی خانه وایستاده بود ومنتظر مامانم بود که مامانم بااون مرد سفید پوش رفت صبح بیدار شد که مامانش فوت شد💔🙂
یا خواب همون مرد رو دید باهمون لباس باهمون جزئیات واین بار توی هالمون بود وباما کاری نداشت ورفت داخل راه رو مون وهعی داشت راه می رفت بعد اون یکی مرد سبز پوش داشت غذا درست میکرد صبح شد هیچ خبری نشد بعد چندسال پدربرزگم مرد وبدیهیی بالا امد😭