سر یه مسئله ای دوروزه باهاش حرف نمیزنم اونم اصلا ب رو خودش نمیاره و فک کنم خوشحاله ک باهاش قهرم
امروز از صبح ک بیدار شدم ندیدمش سرکارم نبود رفته بود بیرون
اصلا پیام یا زنگم نزدم بعد ظهر تشریف آورد ساعت ۲ اومد خوابید دوباره ۴ رفته هنووووز نیومده بعد زنگ زدم میگم کجایی میگه ارایشگام
منم شاممو خوردم سهم اونو گذاشتم اونور
خستم کرده بخدا ن پول بهم میده ن وقتی خونس حرف میزنه یا تو گوشیه یا خوابه ن منو جایی میبره باورتون میشه یک ماهه رنگ خیابون رو به چشم ندیدم حتی الکی نمیگه بیا یه دور بزنیم هروز غروب خودش میره
نه محبتی میکنه نه چیزی بعد زنه میره خیانت میکنه میگن چش بود منظورم الان این نیست ک خیانت کنم من خودم متنفرم ازاین کار کلی گفتم
حالم خیلی گرفتس پری ام شدم اصلا محلم بهم نمیده فقط منتظرم بیاد یه دعوای خوب باهاش بکنم