دوستان تو تاپیکام هست خیلی اذیتم میکنند. پام رو عمل کردم یک زنگ نزدن بچه هام چند بار بستری شدند زنگ نزدن. وضعشون به شدت خوبه اما طاقت یه لباس نو تن منو بچه هام رو نداره باید بره عینشو بخره کرم درونش بخوابه. یه میز تلویزیون و کنسول گرفتم رفت کپی برابر اصلشو خرید کلا رو روال نیستیم باهم هم من از ایشون ناراحتم هم ایشون.
بعد امروز تماس گرفت من خودم رو زدم به اون راه اولش گفتم شما؟ برگشت گفت من فلانی ام شمارمو نداشتی؟ گفتم نه والا.
بعد گفت پنجشنبه بیایید تولد. میدونم شوهرم میخواد بگه به خاطر برادرم بریم کادو هم بدیم.
این درحالیه شوهرم اصلا اصلا به سمت من خرج نمیکنه مثلا تولد دختر داییم از پول خودم 500کادو دادم شوهرم گفت به من مربوط نیست نه روز مادر نه عیدی به مادرم هیچی نمیده به مادر خودش میده منم دلم شکسته تصمیم دارم دست بچه هامو بگیرم اون روز بریم یه جا و بپیچونیم تولد رو نظرتون؟ جای من بودید چیکار میکردید این تولد رو؟