کم اوردم در حد رضایت ب مرگ .از اول زندگیم همش سوختم ساختم صبوری کردم گفتم درست میشه نمیشه واقن دلم گرفته کم آوردم....باهام خوبه چون من بهش ن نمیگم هرچی اون بگه هست ...یکم بهش گوش ندم سریع دعوا و بحث ...خب هرکی هرکسی ب حرفاش گوس بدی و باب دلش باشی باهات خوبه ریگ ....چرا وقتی حرف خودمو میزنم حق خودم میخوام یا ب ی حرفش ن میگم بد میشه و میزنه ....دست ب زن شدید نداره ولی صداش سریع میاره بالا و ی سیلی میزنه ....واقن حس میکنم صبوری هام تموم شد نمیکشم دیگ ....طلاق هم ترس دارم مشاور پول ندارم و اینک همسرم نمیاد و اصن پول بابت مشاور بهم نمیده ...با هیچ کس هم صحبت نمیکنم چون تنها کاری ک بقیه میکنن سرزنش هس و بعدا همونو کوبوندن تو صورتت ک ترجیح میدم تو خودم بریزم پسس ...ولی هسته شدم حتی دلم می‌خواد بمیرمممم
دور از جونت عزیزم ولی قوی باش . یجورایی از یه جهاتی که تعریف کردی من تو ام و تو منی.کاملا درکت میکنم .خدا کمک کنه به همه
مشکلتون چیه؟
اعتیاد
خساست شدید و فقر شدید
خیانت و چشم چرونی شدید
مشکل شدید جنسی
هرچیزی غیر از اینا قابل زندگی کردن هست با کمی مدارا و کوتاه اومدن
بچه هم داری؟
دلم‌خواست حرفای دلمو بزارم یکم خالی شم شاید
منم مشکل شمارو دارم داریم میریم مشاور احساس میکنم میتونه کاری کنه برامون
طلاق بگیر
عزیزم ،نگران نباش ،تو تنها نیستی منم زندگیم همینه ،هیچ دلخوشی و حسی به زندگیم ندارم.کاملا درکت میکنم چون خودمم دارم میکشم.تا جاییکه حتی جای خوابمونم از هم جداست
مثل من دوران متاهلی بسازعزسزدنیای بعدازطلاق قشنگ نیس
بعد از طلاق سختی ها و مشکلات دو برابر میشه.. سعی کن مشکل رو حل کنی.. حتما یه راهی وجود داره
مگ فقط زندگی ایناس....پس اینکه هرروز ذوقت رو بکشه تو رو نبینه درکت نکنه گوش ب حرفت نده و واسه خشحالیت قدمی برنداره اینا مشکل نیستن ؟؟؟ خب من هم آدمم دلم می‌خواد تجربه کنم ی سری حس های قسنگو ...قبل ازدواجمم رابطه با کسی نداشتم ک بگم تجربه کردم از خونه پدر مستقیم خونه شوهر اینجاهم ک بدتر از اونجا ...هیچکس حس هام رو نمیفهمه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز