هیییی خواهر تا دلت بخواد
منوشوهر جاری داخل یه ادا ه ایم
خوب باید آدمای زیادی رو بشناسیم ما حتی فیش حقوقی همدیگه روهم می دوتیم چه خبره
این سلیطه خانم آتیشی به پا کرد آتیشی به پا کرد که نگم برات
فک کن من همیشه حقوق رو که واریز می کردن به شوهر جاری میگفتم
بعدا شنیدم جاری همه جا پر کرده همه جا گفته بیکاری من. به رخم میکشه ندید بدید کلی مسخره کرده بود حتی یه روز گوشیش دست دخترش بود چشم به پیامکاش افتاد چقد منوبا برادرش مسخره کرده بود
حالا از اون روز منو شوهر جاری داخل اداره غریبه ایم اصلا همدیگه رونمیشناسیم من سریع انتقالی گرفتم رفتم یه بخش دیگه