2777
2789

بچه که بودم خیلی خریت کردم

تقریبا 16 سالم بود 

همیشه درس خون و معدل بالای 19

یه روز که با یکی از دوستان از کلاس زبان داشتم برمیگشتم خیلی اتفاقی اون یکی دوستم رو دیدم

گفت با یه پسر قرار داره میخوان همو ببیننن اگه خوششون اومد وارد رابطه شن

گفت تو هم بیا هنین جوری رد میشم که منو ببینه بعذش میریم خونه

باهاش رفتیم

سه تا پسر اومدن از جلومون رد شن که یکیشون واقعاااا جذاب بود

قد بلند و چهارشونه چشمای کشیده و سبز خوشرنگ که یه تیشرت همرنگ چشماش پوشیده بود 

موها و ابروهای پرپشت و ته ریش 

از همون اول نگاهم سمتش بود وقتی از کنارمون رد شدن من برگشتم سمت دوستم با چشای گرد دیددم اونم دقیقا با تعجب و چشاش گرد نگاه من کرد و گفت واااای دیدی پسر وسطیه رووو چقددددر خوشگل بوود

که اون دوستم پوزخند زد و گفت این همونه ک میخوام باش برم تو رابطه... 

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

منم اصلا به فکر اینکه وارد رابطه باهاش بشم نبودم فقط خیلی ازش خوشم اومد تازه اینکه قرار هم بود با دوستم وارد رابطه شه

خلاصه گذشت و این اقا از ذهن من پاک شد منم سخت درگیر درس و امتحاناتم شدم

یه روز بعد امتحان که داشتم با بچه ها میرفتم پارک همون دوستم رو دیدم (حالا اسم فرضیش رو میزاریم مریم) 

گفتم راستی چی شد باهاش اوکی شدی؟ 

خندید گفت نه بابا بعد ک رفتم خونه پیام داد از تو خوشش اومده 

حقیقتا تعجب کردم گفتم منننن؟ تو چی گفتی؟ 

گفت منم بهش گفتم اون تو رابطه اس

بهش گفتم چرا اینو گفتی چرا دروغ گفتی الان چ فکری راجب من میکنه

گفت اخه فکر نمیکردم تگ بخوای وارد رابطه شی اینم گفتم پیگیر نشه اما حالا اگه میخوای ایدیت رو بش مبدم

خلاصه پیامم داد 

گفت اره من اون موقع از تو خوشم اومد گفتم شماره تو رو بده اما گفته ک تو رابطه ای

منم گفتم نه حقیفتا منم از تو خوشم اومده بود

خلاصه با هم اوکی شدیم و رفتیم تو رابطه

هفته ای یه بار میرفتیم بیرون

هرروز من عاشق تر میشدم 

اما این اقا هرروز سرد تر و سرد تر میشد 

با دوستاش میرفتیم بیرون نه دستمو میگرفت نه پیشم مینشست حتی یادمه دوستش یه بار هلش داد گفت بابا بشین پیش دوس دخترت چرا همش چسبیدی ب من

بعد یه مدت هم درخواست رابطه داشت ازم منم قبول نکردم اونم تا میتونست منو تحقیر میکرد که اره تو بچه ای تو هیچی حالیت نیس تو برا من کافی نیستی دوس دختر بقیه رو ببین خودتم ببین و اینا 

یه بار دوستم با ایدی ناشناس پیامش داد گفت ازت خوشم میاد و اینا

اونم گفت عکس قدی بده عکس از فیست بده عکس از فلان جات بده انگار داشت جنس میخرید

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   nazi09  |  13 ساعت پیش
توسط   domino18  |  12 ساعت پیش