بچه که بودم خیلی خریت کردم
تقریبا 16 سالم بود
همیشه درس خون و معدل بالای 19
یه روز که با یکی از دوستان از کلاس زبان داشتم برمیگشتم خیلی اتفاقی اون یکی دوستم رو دیدم
گفت با یه پسر قرار داره میخوان همو ببیننن اگه خوششون اومد وارد رابطه شن
گفت تو هم بیا هنین جوری رد میشم که منو ببینه بعذش میریم خونه
باهاش رفتیم
سه تا پسر اومدن از جلومون رد شن که یکیشون واقعاااا جذاب بود
قد بلند و چهارشونه چشمای کشیده و سبز خوشرنگ که یه تیشرت همرنگ چشماش پوشیده بود
موها و ابروهای پرپشت و ته ریش
از همون اول نگاهم سمتش بود وقتی از کنارمون رد شدن من برگشتم سمت دوستم با چشای گرد دیددم اونم دقیقا با تعجب و چشاش گرد نگاه من کرد و گفت واااای دیدی پسر وسطیه رووو چقددددر خوشگل بوود
که اون دوستم پوزخند زد و گفت این همونه ک میخوام باش برم تو رابطه...