بچه ها نمیدونم مطرح کردنش اینجا اصلا درسته یا نه
ولی چون من عادت ندارم با کسی درد و دل کنم که آشنا باشه گفتم اینجا بگم بهتره
چند سال پیش بابام به مامانم خیانت کرد و با یه خانم از آشناها تو واتسپ به هم پیام میدادن تا اينکه من بچه بودم متوجه شدم به مامانم گفتم و دعوای خیلی بزرگی راه افتاد مامانم میخواست جدا شه عمه هام و بابام اینا اومدن خواهش و التماس که مامانم برگرده الانم خدا رو شکر شرایط خوبی دارن و بابام بار اول و آخرش بود ولی اون خانم معروفه به این کار و یه جورایی عادتشه . خیلی روزای بدی بود من سنم کم بود ولی فکر میکردم تو این شرایط باید مراقب داداش کوچیکهم باشم تا دعوا راه میوفتاد بغلش میکردم گوشاشو میپوشوندم با دستام ولی خودم از ترس قلبم میلرزید
بچه ها من هنوز از اون موضوع گذر نکردم هر بار اون زنو جایی میبینم چشام سیاهی میره تمام بدنم از عصبانیت میلرزه اسمش که میاد پرخاشگر میشم و یهو میزنم زیر گریه ۴ سال از زندگیمو با بحث و دعوای شدید گذروندم
نمیتونم زنه رو ببخشم نه زنه رو نه بابامو . بقیشو پست بعدی میگم که خسته نشید