به اجبار مامانم قرار شد باهاش آشنا بشم
دیپلمات هست سنش هم 35
مادرش به مامانم گفت اگر مشکلی ندارن شماره تلفن دخترتون رو داشته باشیم تا این مدتی که پسرم ایران نیست تلفنی حرف بزنن مامانم شماره ی منو داد
پسره یه مرتبه تماس گرفت اوایل تماس پرسید هدف تون برای زندگی چیه گفتم با ادامه تحصیل یا مهاجرت
بعد گفت من مهاجرت نمیتونم بکنم به خاطر شغلم گفتم این فعلا هدف من تا الان هست از بعدا خبر ندارم و ...
بعد یه مقدار صحبت کردیم تموم شد تا فرداش مامانش بهم زنگ زده که نظرتون چی بود در مورد پسرم
گفتم با یه بار تماس که نمیشه متوجه شد باید چندین بار دیدار هم اتفاق بیوفته و از این حرفا
بعد گفت شما به پسرم گفتین میخواین مهاجرت کنید !!!گفتم در حال حاضر هدفم هست و....
یعنی پسره فقط همین کلمه مهاجرت رو برداشته به مامانش گفته واسه اینکه دیگه زنک نزنه😂🙁بنظر من که خیلی رفتارش بچگانه بود خیرسرش دیپلمات یه مملکت هست