اومدم برم سرویس دیدم شوهرم وسط سالن نشسته از ترس دومتر پریدم گفتم وای ترسیدم چرا اینجا نشستی، برگشتنی اومدم برم چادر نمازمو بردارم بزارم سرجاش برم بخوابم دیدم داره وسط سالن رد میشه بره اتاق خواب بااازم ترسیدم گفتم چتتته برو بگیر بخواب هی مثل جن وسط راهم سبز میشی. تازه بهشم بر میخوره 😐این مردا بعضی وقتا واقعا رو مخ آدم هستناااا صبحی دو سه بار ترسیدم هنوز حرفم داره