ببین تصمیمت زیادم بزرگ نیست، خب نمیخای نگهداری کنی میزاری سالمندان
به نظرم خونه سالمندان یه شکنجه نیست
پول میدی در ازاش ازت مراقبت میکنن
اینطوری هم شما راحت هستین هم اونا
خودمم جز کسایی هستم که انتخابم واسه پیری خانه سالمندان هست
مگ خودشون نمیتونن زندگی کنن ک بزاری سالمندان ؟؟؟
بزارشون تو کوچه یا تو بیابان برهوت گرگها بخورشون
پنج روز دیگ میشم بیست و دو سالع ازدواج کردم با ی ادم موفق زندگیم عوض شد ولی پدر مادرم خونشونو ب باد دادن ورشکست شدن حتی ماشینشونم دیگ ندارن و صبح و شب طلب این میکنن ک بیان خونه من بخابن هر روز خونه ی فامیلن الانم میخوام بهشون پیشنهاد بدم ببرمشون خونه سالمندان
پدرم خیلی سرمایه دار بود همیشه میگفت تو زودتر از من میمیری میام رو قبرت شاش میکنم میگفت من خونمو همه چیمو زدم ب نام خواهرت ب توعه پاپتی گوز نمیدم همه اینارو میگفتا ب جد ساداتم قسم میگفت
اره والا همونجوری ک اونا منو انداختن بیرون تو دوران نوجوانی و من مجبور شدم هم کار کنم هم جا خواب پیدا کنم هم درس بخونم هم اگ بیام خونشون کتکم بزنن چون من بلند پرواز بودمو دختری بودم ک میتونستم موفق بشم
حالا من موفق شدم اما اونا ب روزگار من افتادن زندگی نیس ک لامصب چرخ و فلکه
یه جواب درست و حسابی. واقعا چرا بعضی ها فکر میکنن تخت هر شرایطی باید پدرومادر رو بخشید؟ فقر و نداری گناه اونا نیست ولی عزت نفس و روحیه و انسانیت بچه کاملا دست اوناس که باید ازش مراقبت کنن. ربطی به سواد هم نداره. بعضیا برای بچه هاشون ارزش قایل نیستن و مثل دشمن هستن باهاشون چه دلیلی داره الان انتظار مراقبت عالی از بچشون داشته باشن. حتما استارتر خیلی زجر کشیده. پدر منم کتک میزد ولی گاهی محبت و مهربانی هم داشت الآنم که پیر شده با زبون خودش میگه منو ببخش. منم واقعا بخشیدم و الان براش میمیرم.
ای جانم ،جای تو نبودم حتما خودت بهتر میدونی چه گذشته بهت .واقعیتش فکر کردم شاید یه دختر نوجوون هستی که تحت تاثیر هورمونات یه چیزایی میگی.دختر خودم نوجوونه شوهرم و خودم نازش رو میکشیم هر چیزی بخواد تا جایی که میتونیم فراهم میکنیم ولی یه کلمه ایرادش رو بگی یه داد و هواری میکنه که من بدبختم و...اصلا محبتها رو نمیبینه .
هزینش بالاس میتونی پرداخت کنی
حق داری عزیزم
