2777
2789

من 17سالمه و همسرم 25سالشه تقریبا دو ساله ازدواج کردیم. همسرم تو این دوسال همش منو موقع دعوا میزد و خیلی اذیتم کرده. 

بخاطر شغلش مجبور شدیم بریم سنندج زندگی کنیم 

بعد دوماه که اونجا بودیم فهمیدم بهم خیانت کرده اونم با چت 

کلی دعوا کردیم و ولی بجای شرمندگی منو کلی زد و بهم گفت که من ازت خوشم نمیاد و نمیخوام باهات زندگی کنم 

من هم پدرم اومد دنبالم برگشتم همدان ولی بعد یک هفته اومد دنبالم برگشتیم سنندج و قول داد که دیگه تکرار نکنه 

بعد تقریبا یک ماه سر یک بحث کوچیک پاشد منو زد و بهم گفت که از من خوشش نمیاد خیلی ناراحت بودم کلی منو زد وچند تا از طلا هامو که خودش خریده بود رو دراورد و گفت گمشو برو 

من زنگ زدم به پدر شوهرم گفت که میام دنبالت 

به مامانم هم گفتم مامانم به پدر بزرگم گفت بود و 

شب که همسرم شیفت بود مامانم زنگ زد و گفت که دارن میان دنبالم 

پدر شوهرم و پدر بزرگم و مامانم اومدن دنبالم و همون شب هم برگشتیم 

پدر شوهرم خیلی ادم خوبیه ولی متاسفانه پسرش.... 

بعدش من اومدم خونه مامانم تقریبا الان 3روزه که اینجام 

پدربزرگم اومد باهام صحبت کرد گفت که همسرم بهش زنگ زده و گفته چرا بدون خبرش منو اوردن همدان و از این حرفا و پدر بزرگم بهم گفت اصلا خودت رو ناراحت نکن برنگشتی هم رو سر من جا داری 

ولی خب من از یه طرف دوستش دارم و از یه طرف ازش متنفرم 😓💔

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

اشتباه اول اونجایی بوده که تو سن خیلی کم ازدواج کردی سنت اصلا مناسب ازدواج نبوده

اشتباه دوم رو هم اینجایی میکنی که اگه همچنان باهاش ادامه بدی

به نظر نمیاد این آدم پشیمون شده باشه یا بخواد درست شه

اگه میخوای بمونی بایر درنظر بگیری همه‌ی اینا احتمالش هست تکرار بشه و اصلا مشکل رو رها نکنی همینجوری برگردی حتما دنبال مشاوره و درست شدنش باشه ازش تعهد بگیر و...

اگه نمیخوای هم برگردی مشخصه

اعتقادات من خلاف چیزیه که فکر می‌کنی اکثر جامعه قبولش دارن اینکه تو این جامعه زندگی می‌کنم به این معنا نیست که تفکرات غالب بهش تفکرات منم باشه _________ درخواست دوستی نمیپذیرم

من محجبه ام همسرم که اومد خواستگاری اولش بخاطر حجابم بود یعنی خودش هم مذهبی بود ولی بعد از اینکه ازدواج کردیم میگفت دوست ندارم چادر بپوشی ولی خب من عاشق چادرمم 

اول به خواستش عمل کردم ولی بعدش دیدم خودم دوست ندارم دوباره چادر پوشیدم

به نظرتون چیکار کنم بهترهه خانواده پشتمن ولی آبروشون برا من خیلی مهمه

الان دوره زمونه فرق کرده دیگه مردم شعورشون میرسه طلاق آبروریزی نیست یک راه حله

به خاطر ترس از حرف مردم خودتو محکوم به زندگی‌ای نکن که توش آزار ببینی

مردم تهش یه‌سال دوسال حرف بزنن بعدش یه سوژه دیگه واسه حرف زدن پیدا میکنن

اونم اگه هرچی آروم‌تر و بی‌سر و صدا تر ماجرا رو پیش ببرید کمتر از چیزی خبردار میشن که بخوان راجبش حرف بزنن

اعتقادات من خلاف چیزیه که فکر می‌کنی اکثر جامعه قبولش دارن اینکه تو این جامعه زندگی می‌کنم به این معنا نیست که تفکرات غالب بهش تفکرات منم باشه _________ درخواست دوستی نمیپذیرم

فقط توی عصبانیت میگه دوست ندارم یا چی

وقتی علناً میگه دوست ندارم دیگه دوست داشتن کشکه چی

دوباره برگردی همین بساطو راه بندازه خونواده ت هم ببینن هر چی اصرار میکنن تو کار خودتو میکنی اونا هم سرد میشن ول میکنن قضیه رو

اگه واقعا نمیخوادت ولش کن تا بحث بچه نیومده وسط

https://daigo.ir/secret/4475326302
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   nazi09  |  6 ساعت پیش
توسط   domino18  |  5 ساعت پیش