انقدر پروع میاد بهم میگه باهم بریم بیرون وقتی میریم بیرون به بلایی سرم میاره از کوچه پس کوچه ها میره هرچی میگم بریم اونجا اینجا میگه نه زشته همش میگه کسی مترو نبینه بیرون پشت سرمون حرف میزنن قبل ساعت پنج میره خونه یه بار آنقدر تو خیابون بدو بدو رفته بود که برسه خونه که منو جا گذاشت رفت وقتی میریم کافه میگه من اینجا نمیشینم من با این صحبت نمیکنم انگار همه موندن این بره بیرون برن پشت سرش حرف بزنن بیرون رفتن کوفت منم میکنه حالا من مسافرت با دوستان رفتم یه شهر دیگه بزور مامانم به دختر خالمم گفتم بیاد اولش گفت میام بعدش اومده وسط راه گریه کردن منو برگردونید چون ما میخواستیم با اسنپ بریم این نمیدونسته فکر کرده پدرم میخواد مارو ببره باعث شد هیچکس نره مسافرت کلی خجالت کشیدم هرچی بهش گفتیم بیا بریم میگفت بگو بابات بیاد منو برسونه تو با اسنپ برو مگه میشه انقدر پرو آدم !؟!
اخه میترسی چرا میوفتی پشت سر من نیا خب بگو نمیتونم بیام مامانم ول کن این دختر نیس هرجا میخوا برم میندازش پشت سرم میگه گناه داره اینم فقط تورو داره با تو فقط میره بیرون
تا اینکه دیروز یکی از دوستام دختر خالمو تو خیابون کنار یه پسری دیده حالا فهمیدم این خودشو جلو ما اینطور نشون میده حالا بنظرتون به روش بیارم یا به مامانم بگم دیگه این دختر نندازه دنبال من !؟