دارم منفجر میشم .. از هفته پیش کارت دعوت فرستادن اخر هفته عروسی دختر عمومه وچون تاکید کردن ک هرکس نمیاد خبر بده منم چندبار ب شوهرم گفتم میریم حتما؟ گفت اره ..دیروز از سرکار اومد گفت اخر هفته عروسی پسر دخترعمشه .. و خانوادشم دارن ازشهرستان میان حالا شوهرمنم بشدت ترسو از خانوادش میترسه ... اگه بامن بیاد ک بعد تامدتها میگن از زنش ترسید اگرم با اونا بره خب واقعا ناراحت میشم یعنی علنا خانوادشو انتخاب کرد .. بعدمدتها ی عروسی دعوت شدیم دلم میخاد پیش خانواده م باشم 😭 دلم میخاس با شوهرم بریم .. الان شوهرم نیاد مجبوریم اون همه راهو با اسنپ بریم و برکردیم با بچه کوچیک ..خدایا دلم پره 😭 عرپسب اوناهم اصلا بهم خپش نمیگذره میگن مولودیه و شام
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
ب شوخی گفتم اگه از خرف و حدیث خانوادت میترسی از تیزی چاقو منم بترس 😂 میخندید میگف میام اما خیلی ناراحت شدم بهش گفتم چرا همیشه من باید تو و خانوادت قرار بگیرم همیشه م انتخابش اوناس