خسته ام …
مثل جوانی که پس از سربازی؛
بشنود دوستش از نامزدش دل برده:)
مثل یک افسر تحقیق شرافتمندی؛
که به پرونده جرم پسرش برخورده:)
مثل یک پیرزنی که شده سربار عروس؛
پسرش پیش زنش سر او داد زده :)
خسته ام کاش یکی حال مرا نیفهمید؛
غیر از این بغض که در راه گلو سد شده است :)
شده ام مثل مریضی که پس از قط امید ؛
در پی معجزه ای راهی مشهد شده است :)