اوال ازدواجمون با وام ازدواجمون بالای خونه مادر شوهرم خونه ساختیم البته تا تیرچه بعد چون پول نداشتیم دست کشیدیم بعد که پول اومد دستمون در حین این مدت توی اتاق کوچک خونه مادرشوهرم زندگی میکردیم خانواده شوهرم هزارتا بلا رو سرم اوردن حتا ابجیش کمک کرد شوهرم بم خیانت کنه وحتا شوهرمو ازم متنفر کردن و رفت اقدام به طلاق کرد و هر چن وخ میگن گمشو از خونمون یا میگن طلاق بگیر الانم با هزارتا بدختی قانعش کردم بریم خونه رهن کنیم ولی شوهرم میگه بزار طبقه بالا بسازیم کسی کاری بهت نداره
ولی من مطمئنم دست بردار نیست و بازم توقع دارن شوهرم بیشتر به اونا اهمیت بت تا منو بچم بازم بی احترامی میکنن
امروزم کلی باشوهرم دعوام شده تا بریم رهن کنیم