چند ماهه از عروسی مون میگذره شوهرم با خانواده من زیادی خوب نیست حتی نمیزاره مامانم بیاد پیشم یا نمیزاره من برم پیشش خونم با خونه مادرم یک ربع راهه حتی نمیزاره بهش زنگ بزنم بار ها سر این موضوع دعوا کردیم ولی بخدا من هیچ مشکلی با خانوادش نداشتم با اینکه اذیتم میکنن حتی احترام میزارم میرم خونشون زنگ میزنم ولی این اصلا با مادرم و مخصوصا بردارم ارتباط خوبی نداره اونا هیچکار نکردن من چیکار کنم؟
من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم میرفتم که بی نتیجه بود.😔 الان 19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘
اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره
الان دیگه رفت امد خیلی کم شده من شاید سال تا سال خونه خواهر یا بردارم نرم اصلا دلتنگ نمیشم ولی زمانی که با همسرم زندگی میکردم چون این اخلاق داشت انگاری تو زندان بودم و خیلی بهم سخت میگذشت و هروز دلتنگ بودم ....ادم وقتی از ی چیزی محروم باشه بهش سخت میگذره
شاید خسیس دوست نداره ناهارو شام بیان احتمالا مامانت بنده خدا سیاست نداره یه جا سادگی کرده از راه سیاست وارد شو مامانت تولدی بگیره کادویی بگیره برا دامادتون ببینین اوضاع بهتر نمیشه خودت بخربده به مامانت بده،اگر دیدی از راه سیاست بهتر نشد بگو من مادرم بیست سال بزرگم کرده باید برم خونشون تو نخواستی دوس نداشتی نیا خیلی اذیتت می کنه در باره این موضوع با مادرش صحبت کن بگو پسرتون نصیحت کنین
میگه مادر من هوای داماد هاشو داره واسه همین خواهرما بهش زنگ میزنن میرن اینقدر دلم برای مامانم میسوزه ...
پس همون احتمالا گند دماغ از به چیزی بهش برخورده لازم که مامانتو زنگ بزن یلدایی بود عید نوروزی بود دعوتش کن یه جورایی باید سیاست داشت تحویلش بگیره چون بالاخره دخترشی دیگه کم کم کدورتا میریزه احتمالا از یه چیزی دلش پره