دخترم 23 تهران
پارسال خواستگار 40 ساله داشتم
مادر و پدرم میخاستن به زور مجبورم کنند ازدواج کنم باهاش قبول نکردم
گفتم خودمو میکشم
مامانم سر چیزهای الکی کتک میزنه منو
بعد بابام هم طرف اونو میگیره
من خیلی بی کس و تنهام 😭
امروز سرزنشم میکنن که چرا ازدواج نکردی ما دیگه نمیتونیم تحمل کنیم تو . گمشو از این خونه
منم واسه اینکه ازدواج کنم به سایت های همسریابی رجوع کردم . اونجا هم مردهای عوضی که دنبال کار بد هستن 😭
امروز ساعت 7 صبح بهم گفت برو از خونه بیرون جلو چشمام نباش
منم رفتم صبح زود تو خیابون نشستم ساعت 12 ظهر آمدم خونه
چکار کنم ؟ خودکشی یا تحمل ؟