وای منم سر همین همینجور شد
از حرفام چشاش برق میزد ذوق میکرد دیدگاهم میشنید
همش هوامو داشت جوری رفتار میکرد گفتم خاطرم رو میخاد
تازه بمن میگفت چرا بامن راحت نیستید راحت تر باشید
همش معذرت میخاس یه موقع سردم نباشه
اونقد حرف میزد و ذهنیتی داشت کامل برام توضیح میداد که میگفتم چقد براش مهمم کامل توضیح میده
آخرش هم کلی معذرت میخاس که زیاد حرف زده
همشم اصرار میکرد منو برسونه خونمون
هر دیدگاهی داشتم میگفت چقد خوبه این دیدگاهتون
بخدا من اوایل خوشم نمیومد حتی به قیافش تردید داشتم ولی واقعا رفتار هاش اصن باعث شد عاشقش بشم و چهر اش هم جلسه آخر همینطور نگا میکردم میگفتم چقد قشنگه
اون حرف میزد و من جز به جز اجزا صورتش نگا میکردم
بخدا خب نامردیه آخه