2777
2789
عنوان

کدوم حرفی که بهتون زده شده هیچ وقت نمیبخشید

| مشاهده متن کامل بحث + 195 بازدید | 28 پست

یه دختر خاله دارم باردار بود شوهرش ازم کمک خواست که ناخوشه برو بهش سر بزن منم ی قابلمه سوپ برا خودش یه قابلمه قورمه سبزی درست کردم برا همسرش بردم خونش برگشت گفت زعفرون که توش نریختی بچم چیزیش بشه بچه ش الان ۴ سالشه اما من روزی ۴ هزار بار اون جمله ش اون نمک به حرومیش میاد جلو چشمم😐

 گر قیامت قصه باشد من کجا بینم تو را ؟💔

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

[QUOTE=367283285] فحاشی؟ /QUOTE]



ن به خانوادم،و، مادر بزرگم که چند سال بود فوت کرده بودتوهین کرد،منم گفتم تا حالا به من هرچی گفتی کوتاه اومدم ،ولی حق نداری به کسایی که یک عمر زحمت منو کشیدن  بی حرمتی کنی،و ازتون موقع بیشتر از ده سال میگذره چندبارواسطه فرستادن که تو دعوا پیش میاد نگفتن ببخشید یا پشیمون نبودن،من به همسرم گفتم من با برادرت کاری ندارم ولی تو برادرت هست نمیخوام به خاطر من باهاش قطع رابطه باشی من اون دنیا نمیتونم جواب خدا رو بدم بری خونش باهاش رفت آمد کنی من ناراحت نمیشم،ولی انگار شوهرم هم دلش سیا شده بود خودش نخواست با برادرش رفت آمد کنه،خونه پدرش در حد فقط یک سلام باهم حرف میزنن

گیجید هنوز فصل تردید گذشت ان قصه که گفتید و شنیدید گذشت، داعش به چراغ سبزتان هار شده از این همه خون چگونه خواهید گذشت!!؟؟ اگه یه بار میگم جاریم وسواسه تایپک دیگه میگم شلختس، یه تایپک میگم پولداره، یه تایپک میگم اهل رفت آمد نیست، یه تایپک میگم هررهفته گردش تفریح، یه تایپک میگم حسود، نگید دروغگو بدانید و آگاه باشید بنده شش تا جاری دارم با خودم هفتا میشم 😂😂😂😂به ارزوهایم قول رسیدن دادم😌
من سنم کم بود سرم گرم خودم بود مدت ها بی اعتمادی خانوادم و از دست دادم

خب پس تا بهت نگم که ما سه تا هم سن بودیم ( ۶ ماه با دختر خالم اختلاف سنی داشتیم اما از صبح تا شب خونه هم بودیم حتی مدرسه و کلاس )و از چند سالگیمون این دختر خالم وقتی ما نبودیم پشت ما حرف میزدم حتی می‌گفته واسه این وقتی خودشون نیستند حرفی نمی‌زنم چون که ازشون میترسم  ، وقتی می‌رفتیم خونه اقوام بچه های فامیل رو میزد اما به اسم ما تموم میشد همه با نفرت نگاهمون میکردند برعکس به دختر خالم همه می‌چسبیدند و این شد که ما از چشم همه افتادیم و دختر خالم شد سوگولی مردم . 

سال ششم دبستان ازش جدا شدیم و تا اخرای سال هفتم گوشه گیر ، اما بعدش از این رو به اون رو شدیم و کم کم تو دل اقوام خوب شدیم ( بازم اون لکه ها هستش اما .... )

خیلی بده از کسی ضربه بخوری که مثل خواهرت بوده باشه ، حتی خودشو از چشم داداشم که مثل خواهرت میدیدش هم انداخت . ( قبل از ما ) 

باباش همیشه میگه اگه دوست بودن با همچین آدمی رو ادامه بدی مردم به تو شک میکنند و به حرفای اون اعتماد با خودشون میگن اگه دروغ می‌گفت که این باهاش نمی‌گشت پس در نهایت باعث خراب شدن خودت میشی که با همچین آدمی دوست بمونی ( چون بابام دقیقا همین کار رو با بابای دختر خالم میکرد )

ای واییی شما بزار پای بالا و پایین شدن هورمون هاش🥺😑😑😑

نمیدونم شاید اما بدیش اینه یه نفر دلت و میشکنه اما تو نسبت به همه بی رحم میشی وبا خودت میگی دیگه به هیشکی محبت نمیکنم 💔

 گر قیامت قصه باشد من کجا بینم تو را ؟💔
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز