اون اوایل که رانندگی یاد گرفته بودم ،رفتم تو یه پارکینگ کاملا غیر استاندارد،مسئول پارکینگ خودش آینه هارو میبست ماشینهارو میچسبوند به هم.افتضاح بود
من میخواستم از پارک بیام بیرون ،نمیتونستم ، اصلا راست و چپمو گم کرده بودم.مسئول خاک برسر ماشین خودشم زده بود بیرون پارکینگ
با هزارتا بدبختی ماشینو از پارکینگ آوردم بیرون ،غرورم اجازه نداد بذارم کسی بشینه پشت فرمونم.ولی خیلی عصبانی بودم .وقتی اومدم بیرون زدم تو سپر ماشین خودش و رفتم