خودم یک روز بعد زایمانم که طبیعی هم بود وقتی اومدم خونه صب ساعت ۴بود انگار یا۵ از خواب بیدار شدم دیدم از حیاط صدا میاد خونه ما سه طبقه هست طبقه پایین مادر شوهرم هست و ما طبقه دومیم راه پله هم تو حیاطه در خونه رو باز کردم دیدم پایین پله ها یه گربه دراز روی پاهاش وایستاده انگار داره میرقصه دوتا گربه هم کنارش ولی حالت عادی هوام گرگ میش بود سریع از ترس بی صدا برگشتم سرجام به همسرم بگم چشمامو بستم باز کردم دیدم دراز کشیده ام و روزه به هرکسی هم گفتم گفتن خواب دیدی ولی حتی سردی دستگیره در روهم حس کردم یادمه