دوستان خلاصه کنم براتون نمیدونم رسم و رسوم شما چیه و ارتباطاتتون با خانواده
ولی سمت ما وقتی ی برادر عروسی میکنه مثلا خونه درست کنه فقط خواهرا میریم تمیز میکنیم خونشون رو وسیلهاش تمیز میچینیم و خلاصه همش کاراش خودمون میکنیم اگ مثلا عروس خودش دلش بخاد بیاد بچینه خب میگیم خودت بیا ماهم کمکش میریم
اگ نکنه یا نیاد وظیفه خودمون میدونیم
پس زن همسایه باید بیاد اخه
اونوقت بزار بگم من چ زجری کشیدم شب عروسیم هستین ک بگم؟؟؟
بگو عزیزم
ما هم برای برادرم رفتیم خونه رو تمیز کردیم و تو چیدمان کمک کردیم.ولی خانواده شوهرم هییییچ کمکی نکردن
نه من هیچ کاری نکردم . خود عروس داماد چندتام نیرو کارگر کمکی میگیرن .
خلاصه من تو تمام کارا ب همه کمک کردم ولی هیچکس شب عروسیم نبود کمک کنه بجز یکی از خواهرام ک شرایط داشت بقیه واقعا شرایط نداشتن و خودم گفتم نمیخاین بیاین ب دلایلی
شب قبل عروسیم رفتم خونمون تمیز کنیم من وشوهرم تنهای خداشاهده بر شما پوشیده هست برخدا پوشیده نیست ی خواهر شوهر زنگ نزد ک بگه بیایم کمک نیایم اصلا حالی نگرفتن ب حسین قسم انقدر زحمت و بیچارگی کشیدم ک صبح عروسی فیلم بردار ب من و شوهرم گفت اخی عروس و داماد چ دست های زحمت کشیده و زخمی دارن
قلبم خورد شد
تمام دستهای شوهرم ترک سیمان و گچ توش بود
باورتون میشه صبح عروسی ما هیچ کاری نکردیم توهمون سرما شوهرم نشست خودش تنهایی گوسفند جلوی پامون رو خورد کرد تنهای تنها
بمیرم برا تون، من هم از این سختیا زیاد کشیدم اخ که قوی بودن چه سخته، دو تا زایمان کردم دو تا خواهرام یه زنگم نزدن مادرم میومد ولی قرص اعصاب می خورد و همش خواب بود و خوانواده شوهر فقط میومدن می خوردم و دعوا می کردن و می رفتن، چه روزایی داشتم خدا می دونه، ۱۰ روز پیش هم پدرم فوت کرد با دل خون به مهمونا غذا می دادم حلوا می پختم و به زندگیم می رسم دریغ از یه کمک، الان فقط یه جای خلوت می خوام برم گریه کنم بگم بابا بغلم کن دیگه نمی کشم😭😔
