همونم ک گفتم همکارم از من خوشش اومده بیاین

عزیز اول آروم باش 

من خدای خروس جنگیم ولی چن وقت پیش یکی سر لجبازی یه حرف بدی بهم زد که گفته بودم کارو زندگیمو ول میکنم میرم پدرشو در میارم بعدش یه روز که گذشت با خودم فکر کردم که باشه اصلا گیرم پدرشو درآوردم تا کار به اونجا کشیده شه چقد اعصاب و روانم به فنا میره  با خودم تمرین کردم یه سریا تو جونشون احساس خلا میکنه و دست خودش نیس چرتو پرت نگه  و افکارت نریزه بهم 

خیلی ببخشیدا شما باید همون لحظه جوابشو میدادی نه اینکا یه روز از حرفش گذشته تازه میخوای جوابشو بدی نه تنها اون کارفرما بی‌شعور ناراحت نمیشه بعد میشینه حلقه میزنه با سایر کارمندا ازت فان می‌سازه نهایتش اینه سکوت کن تا زمان و فرصت پیش بیاد زیرپوستی تنبیهش کنی  بلخره اونجا هستی زمان برای تلافی زیاده

اینا بی شعورن معلومه میسوزه 

اها پس بخاطر همینه یا شایدم کلا باهات مشکل داره لج کرده باهات

اره فهمیدم 

پس برو  بگو آقای فلانی شما با من مشکل شخصی دارید چرا به همکارم همچین حرفی رو می‌زنید 

مگه نمیدونید ایشون میتونه همین حرف شمارو بین همکارا بزنه  برای من که بد نمیشه چون شما در نبود من این حرفو زدین اما  به مرور شان  شما بین نیروهاتون از بین میره یک کارفرما باید پرستیژ مدیرت خودشو بین کارمندان حفظ کنه 

بعدشم شما مگه نیروهاتونو به چشمی می‌بینید که اظهار نظر بیجا می کنید که کدوم همکار چی داره چی نداره نکنه معیار شما برای پذیرش نیرو یه چیز دیگس که شما غیر مستقیم میخوایید به من بفهمونید از اینجا برم چون ظاهرا جای امثال من اینجور جاها نیس

مطمئنی پسر پیاز داغشو زیاد نکرده؟ 

ولش کن پیگیرش نشو اینجوری پیش پسره شان شما حفظ میشه که خودتو بخاطر یه شخصیت سخیف درگیر نکردی