هروزصبح طبق معمول بادوقطره اشک روی گونه هام بیدارمیشم همش خسته بی انرژی ازصبح روزم خرابه این ذهن ما چه شکنجه گرخوبیه؟دورشدن رفتن عزیزانم بزرگترین کابوسم باقی مونده وانگارنمیخادتمام بشه وهرشب توخاب اون لحظه تداعی میشه من باتمام قدرتم ازپس همه برمیام بغیرازضمیرناخوداگاه خودم