وای یاد خونه قدیمیمون افتادم طبقه پایین یه همسایه داشتیم خیلی پیر بود ولی زبرو زرنگ وقتی گوز میداد صداش تا طبقه دوم میومد من حالت تهوع میگرفتم
با تن های متفاوت با ریتم های متفاوت یه چیز عجیبی بودا
اوایلش خندمون میگرفت بعدها دیگه شده بود سوهان روحمون تا اینکه از اونجا رفتیم