بابام کارمنده اصرار دارن توام برو کارمند شو من ... تو این زندگی
هیچی نداریم بخوریم هیچی نداریم بپوشیم مثل گداها هستیم اونوقت وقتی دوتا خاستگار شغل ازاد برام میاد بابام قبول نمیکنه انگار نه انگار ک من باید تصمیم بگیرم ازین زندگی متنفرم دعا کنید بمیرم اه