یه دوستی داشتم، این پسر یه خانواده شلوغ بود، ۴ تا برادر بودن
خاطره میگفت که ما پدرمون عصبی بود، همیشه ما رو کتک میزد توی بچگی
هر سال پول میذاشتیم رو هم روز پدر برای پدرمون یه دونه کمربند میخریدیم، بعد پدرمون خیلی خوشحال میشد و تشکر میکرد، ولی دو روز نگدشته با همون کمربند میزدمون😂
میگه یه سال روز پدر رسید و ما گفتیم امسال دیگه بذار کمربند نخریم حداقل با کادوی خودمون کتک نخوریم، واسش پیرهن خریدیم
اونم در جعبه رو باز کرد یه دور دیگه هممون زد که چرا واسم کمربند نخریدین پفیوزا😂