هر دوکارمندیم
ظهرا از سرکار میاد ناهار استراحت شهرستانیم محیط کوچکه
یا میره خونه مادر با خونه خواهرا
مثلا میره میوه بخره زنگ میزنم صداش از خونه مامانش میاد
دوساعت طول میکشه بیاد منم یه پسر دو ساله دارم
کل وقتش یا سرکاره ادامشم پیش خاهراش و مادرش
برادر بزرگش ازدواج کرده رفته توی استان ساکن شده دو سه هفته ای یبار میاد اینقدر هوا زن و بچشو داره
اما اینم با این کاراش حتی خانوادشم احترامی برام قائل نیستن بااینکه کارمندم تحصیل کرده ام
فقط پسرشونو میخوان
هر عصر اونجاس یه روزایی همراهیش میکنم
یه روزایی نه
خسته شدم ، از بس حرص خوردم کل صورتم مور مور میکنه
نمیپذیره کارش اشتباس میگه تو میخای منو از خانوادم جدا کنی
منم میگم من تو رو جدا کردم ،؟ تو که هر شب همونجایی
اون زن داداشته که داداشتو از شما جدا کرده و چه کار خوبی هم کرده .
من تازه خونه مامانش میرم یه خاهر عقد بسته داره میاد با شوهرم دست روبوسی با من اصلا
به شوهرمم میگم
میگه چکارش کنم میگم محلش نده
اما زنگ و تماس های بسیاری هم باهم ندارن و من اصلا از کاراشون سر در نمیارم
پول جهاز میده پول قرض میده بهشون
میکع نمیدم ولی خب من میفهمم