میخواستیم بریم سفر
با خواهرشوهرام و جاری
گفتیم ماکارونی درست کنیم که توی راه معطل ناهار نشیم
آب جوش گذاشتیم و رفتیم دنبال کارا و جمع و جور
وقتی رفتم ببینم آب قابلمه جوشه یا نه دیدم خاموشه
اصلا روشن نبود. آب کمی ولرم بود ولی زیر قابلمه خاموش بود
دوتا غر زدم که کار کدوم شیطونی بوده؟ منظورم به بچه ها بود
دوباره روشن کردم و منتظر شدم جوش اومد و درست کردم و دم کشید و راه افتادیم
توی جاده راه رو بسته بودن
مجبور شدیم توی اقامتگاه بین راهی توقف کنیم
علت رو پرسیدیم گفتن کوه ریزش کرده و جاده مسدود شده و چندتا ماشین هم. آسیب دیده
همسرم به اون جاده آشنا بود دقیقا نیم ساعت با ما فاصله داشت
همون نیم ساعتی که ما معطل آب جوش ماکارونی شدیم