شوهر خواهر زادم به شدت به مادرش وابسته بود تا مرز طلاق رفتن وابستگیش کم شده ولی خودش افسرده شده مردک
نه این درست بشو نیست شخصیتش این
الان بگی ممکنه بگه باش دوروزی دیگ برید زیر ی سقف دوبار بگی میگه تو با مامان من بدی ،و کلا هی دعوا دعوا باعث سردی بینتون میشه
چون طبیعتا تو توقع داری نفر اول تو زندگیش باشی یا حداقل مراقبت و توجه بیشتری نسبت بهت داشته باش ولی خب اون نمیتونه شخصیتش وابستس ، حالا چی میشه تو آسیب میبینی چون به نیازت توجهی نمیشه
حتی بعضی مردا با این خصوصیت کلا زن و بچرو فدای مادر میکنن از شکم زن و بچه میزنن یجا میدن مادر ،یسر حتی شبا پیش مامان میخوابن
خودت دختر گل بشین فکر کن ،میخوای بری راه دور طبقه بالای مادرشوهر ،تو سن کم با شرایط دانشجویی با مردی که همه چیزش مادر و انگار مادرش اکسیژنش ،مادر اولویت اول و نقش خورشید داره براش که همهچیزیش حول مادر هست
بنظرت چه اتفاقی برای روانت میوفته تو سن کم آیا افسردگی نمیگیری
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز