2777
2789
عنوان

شوهرم ساعت 3 صبح برگشت

| مشاهده متن کامل بحث + 640 بازدید | 43 پست
چرا قضیه شوهر تو با شوهرم یکیه؟البته ته دلتو خالی نمیکنم شوهر منم بخواد دروغ بگه همینو میگه

من مطمئنم دروغ میگه غیر قابل باوره 

رمز گوشیشم تغییر داده

اگر نتوان آزادی و عدالت را یک جا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم، آزادی را انتخاب می‌کنم تابتوانم به بی‌عدالتی اعتراض کنم ....من مي‌دانستم نوميدي هست، اما نمي‌دانستم يعني چه. من هم مثل همه خيال مي‌کردم که نوميدي بيماري روح است. اما نه، بدن زجر مي‌کشد. پوست تنم درد مي‌کند، سينه‌ام، دست و پايم. سرم خالي است و دلم به هم مي‌خورد. و از همه بدتر اين طعمي است که در دهانم است. نه خون است، نه مرگ، نه تب، اما همۀ اينها با هم. کافي است زبانم را تکان بدهم تا دنيا سياه بشود و از همۀ موجودات نفرت پیدا کنم. چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن...!

همونی. ک با لباس. خونه رفته بود و ازش بیخبر بودی🤔

اره الان میگه خونه دوستم بودم مگه میشه بدون ماشین با لباس خونگی؟

اگر نتوان آزادی و عدالت را یک جا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم، آزادی را انتخاب می‌کنم تابتوانم به بی‌عدالتی اعتراض کنم ....من مي‌دانستم نوميدي هست، اما نمي‌دانستم يعني چه. من هم مثل همه خيال مي‌کردم که نوميدي بيماري روح است. اما نه، بدن زجر مي‌کشد. پوست تنم درد مي‌کند، سينه‌ام، دست و پايم. سرم خالي است و دلم به هم مي‌خورد. و از همه بدتر اين طعمي است که در دهانم است. نه خون است، نه مرگ، نه تب، اما همۀ اينها با هم. کافي است زبانم را تکان بدهم تا دنيا سياه بشود و از همۀ موجودات نفرت پیدا کنم. چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن...!

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

الکی میگه شک نکن ی چیزی داره من حس میکنم با دوس دخترش بوده

صبح یه فا ل گرفتم گفت شریک عاطفیتون بهت دروغ میگه و اخر هفته میفهمی ...

اگر نتوان آزادی و عدالت را یک جا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم، آزادی را انتخاب می‌کنم تابتوانم به بی‌عدالتی اعتراض کنم ....من مي‌دانستم نوميدي هست، اما نمي‌دانستم يعني چه. من هم مثل همه خيال مي‌کردم که نوميدي بيماري روح است. اما نه، بدن زجر مي‌کشد. پوست تنم درد مي‌کند، سينه‌ام، دست و پايم. سرم خالي است و دلم به هم مي‌خورد. و از همه بدتر اين طعمي است که در دهانم است. نه خون است، نه مرگ، نه تب، اما همۀ اينها با هم. کافي است زبانم را تکان بدهم تا دنيا سياه بشود و از همۀ موجودات نفرت پیدا کنم. چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن...!

ولی شوهر من معتاد شده با همین دروغاش پنهونی شبا با دوستاش مواد میزدن الان معتاده

یعنی اگه مواد بزنه زمان از دستش میره؟ چه موادی

اگر نتوان آزادی و عدالت را یک جا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم، آزادی را انتخاب می‌کنم تابتوانم به بی‌عدالتی اعتراض کنم ....من مي‌دانستم نوميدي هست، اما نمي‌دانستم يعني چه. من هم مثل همه خيال مي‌کردم که نوميدي بيماري روح است. اما نه، بدن زجر مي‌کشد. پوست تنم درد مي‌کند، سينه‌ام، دست و پايم. سرم خالي است و دلم به هم مي‌خورد. و از همه بدتر اين طعمي است که در دهانم است. نه خون است، نه مرگ، نه تب، اما همۀ اينها با هم. کافي است زبانم را تکان بدهم تا دنيا سياه بشود و از همۀ موجودات نفرت پیدا کنم. چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن...!

اره الان میگه خونه دوستم بودم مگه میشه بدون ماشین با لباس خونگی؟

با چی رفته بود و چجوری برگشت خونه؟

عزیزان میشه برای حاجت دلم دعا کنین صلوات بفرستین؟انشاالله خدا حق رو به حق دار برسونه❤️ از اون دعاهایی که از ته دله میخوام. که محتاجم❤️🤣سلامتی سه کس: غلام و مینا و اقدس🤣✨️کآر‌ِمن‌عِشق‌َست‌ُو‌کآر‌ِچشم‌ِتوُخانه‌ِخَرابي‌ست✨️💕صلوات برای امام زمانم💕🌿میشه برای پدرم فاتحه بخونین 🌿            ⭐️بزرگترین توهین به یک انسان انکار رنج اوست⭐️ 

با چی رفته بود و چجوری برگشت خونه؟

با شلوارخونگی و کاپشن وقتی برگشت حالت خاصی نداشت فقط سرد و بی حوصله بود و گفت خستم درجا خوابید 

اگر نتوان آزادی و عدالت را یک جا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم، آزادی را انتخاب می‌کنم تابتوانم به بی‌عدالتی اعتراض کنم ....من مي‌دانستم نوميدي هست، اما نمي‌دانستم يعني چه. من هم مثل همه خيال مي‌کردم که نوميدي بيماري روح است. اما نه، بدن زجر مي‌کشد. پوست تنم درد مي‌کند، سينه‌ام، دست و پايم. سرم خالي است و دلم به هم مي‌خورد. و از همه بدتر اين طعمي است که در دهانم است. نه خون است، نه مرگ، نه تب، اما همۀ اينها با هم. کافي است زبانم را تکان بدهم تا دنيا سياه بشود و از همۀ موجودات نفرت پیدا کنم. چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن...!

شیره و تریاکاره اینقد سرشون گرم میشه نمیفهمن زمان کی میره و خوابشون میاد بعدش

نه باباش شیره و تریاک می‌کشیده این از تریاک متنفره مطمئنم سمتش نمیره ولی قبلا یه چیزی می‌کشید میگفت اعتیاد نداره

اگر نتوان آزادی و عدالت را یک جا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم، آزادی را انتخاب می‌کنم تابتوانم به بی‌عدالتی اعتراض کنم ....من مي‌دانستم نوميدي هست، اما نمي‌دانستم يعني چه. من هم مثل همه خيال مي‌کردم که نوميدي بيماري روح است. اما نه، بدن زجر مي‌کشد. پوست تنم درد مي‌کند، سينه‌ام، دست و پايم. سرم خالي است و دلم به هم مي‌خورد. و از همه بدتر اين طعمي است که در دهانم است. نه خون است، نه مرگ، نه تب، اما همۀ اينها با هم. کافي است زبانم را تکان بدهم تا دنيا سياه بشود و از همۀ موجودات نفرت پیدا کنم. چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن...!

با شلوارخونگی و کاپشن وقتی برگشت حالت خاصی نداشت فقط سرد و بی حوصله بود و گفت خستم درجا خوابید

نه منظورم ماشین و تاکسی چیزی

نگفت چرا داره میره بیرون و دیر بیاد؟

عزیزان میشه برای حاجت دلم دعا کنین صلوات بفرستین؟انشاالله خدا حق رو به حق دار برسونه❤️ از اون دعاهایی که از ته دله میخوام. که محتاجم❤️🤣سلامتی سه کس: غلام و مینا و اقدس🤣✨️کآر‌ِمن‌عِشق‌َست‌ُو‌کآر‌ِچشم‌ِتوُخانه‌ِخَرابي‌ست✨️💕صلوات برای امام زمانم💕🌿میشه برای پدرم فاتحه بخونین 🌿            ⭐️بزرگترین توهین به یک انسان انکار رنج اوست⭐️ 

نه منظورم ماشین و تاکسی چیزینگفت چرا داره میره بیرون و دیر بیاد؟

من ندیدم با چی‌اومد دلیلی هم نداشت گفت پیش رفیقم بودم مریضم خوابم گرفته (کمی سرما خورده) وقتی هم اومد درجا گفت خستم رفت خوابید

اگر نتوان آزادی و عدالت را یک جا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم، آزادی را انتخاب می‌کنم تابتوانم به بی‌عدالتی اعتراض کنم ....من مي‌دانستم نوميدي هست، اما نمي‌دانستم يعني چه. من هم مثل همه خيال مي‌کردم که نوميدي بيماري روح است. اما نه، بدن زجر مي‌کشد. پوست تنم درد مي‌کند، سينه‌ام، دست و پايم. سرم خالي است و دلم به هم مي‌خورد. و از همه بدتر اين طعمي است که در دهانم است. نه خون است، نه مرگ، نه تب، اما همۀ اينها با هم. کافي است زبانم را تکان بدهم تا دنيا سياه بشود و از همۀ موجودات نفرت پیدا کنم. چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن...!

مگه میشه چیزی کشید و اعتیاد نداشته باشه

نمیدونم چون دیگه ندیدم سمتش بره

اگر نتوان آزادی و عدالت را یک جا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم، آزادی را انتخاب می‌کنم تابتوانم به بی‌عدالتی اعتراض کنم ....من مي‌دانستم نوميدي هست، اما نمي‌دانستم يعني چه. من هم مثل همه خيال مي‌کردم که نوميدي بيماري روح است. اما نه، بدن زجر مي‌کشد. پوست تنم درد مي‌کند، سينه‌ام، دست و پايم. سرم خالي است و دلم به هم مي‌خورد. و از همه بدتر اين طعمي است که در دهانم است. نه خون است، نه مرگ، نه تب، اما همۀ اينها با هم. کافي است زبانم را تکان بدهم تا دنيا سياه بشود و از همۀ موجودات نفرت پیدا کنم. چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن...!

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   nazi09  |  9 ساعت پیش
توسط   domino18  |  8 ساعت پیش