2777
2789

همین الان هم به زور دارم تایپ میکنم چون دستام یخ زدن

من اومدم مهمونی خونه مامانم 

مادرم هم منو بچه فرض کرده خونه بخواد بزره تنها بمونم در رو از پشت قفل میکنه میره 

منم یکم خواب بودم کار اداری داشت صبح باز قفل کرده بود رفته بود 

یک ساعت بعد اینکه بیدار شدم در پشتی خونه یه صدایی ااد انگار شکست 

بعد هم صدای  مرد اومد (همسایه اینا بنایی داشتن از اون بوده)

منم کم مونده بد سکته کنم چند دقیقه خشکم زد 

بعد به همسایه پیام دادم بیاد عوضی هم نیوند شاید اصلا ندیده نمیدونم 

بعد رفتم تو خیاط پشت در نشستم حداقل اگه قاتلی چیزی بود جیغ بکشم 

از ترسمم پالتو اینا نپوشیدم یخ زدم تو حیاط 

نیم ساعت اینا موندم همونجا دیگه نمیتونستم راه برم 

به مامانمم هر چقدر زنگ میزدم برنمیداشت آخرش گفت تو راهم 

حالا هم که اومده هر هر میخنده 

به شوهرم بگم ؟

شوهرم هم روی من حساسه هم بد دله 

هیچ جا تنها نمیزاره برم بفهمه دیگه اصلا نمیزاره خونه مامانم تنها بمونم 


بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

قاتل؟اونم تو روز روشن...فیلم زیاد دیدی لابد درضمن ن به شوهرت بگی ک چی بشه مامانتو پیش شوهرت میاری پا ...

آخه مامانم نه ترسید ته نگرانم شد هبجی فقط هر و کر میکنه

هر رفتار خانوادت پیش شوهرت بگی فردا تو دعوا میکوبه به سرت

چه لزومی داره بگی

چیز خاصی نشده رفتنی برای اطمینان در قفل کرده

این دیگ ناراحتی نداره

به جای اینکه منتظر باشم کسی بیاد زندگیم تغییر بده و خوشبختم کنه خودم باید دست به کار بشم و خودم خوشبخت ترین کنم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   nazi09  |  8 ساعت پیش
توسط   domino18  |  7 ساعت پیش