اگ بفهمه با دوستام در ارتباطم واویلا میشه
مثلا اگ بگم دوستم میخواد بیا خونه رک نمیگه نه بهم میگه حالا بعدا به خوبی هم بهم میگه
یا میگه بذار خودم بیام باشه
منظوزش این نیست خودش بیاد پیشش بشینه ها
منظورش اینه من تو یکی از اتاقا باشم
میگم دهن کجی میکنه اگ بگم
مثلا اگ بفهمه هر چیزی بگم میگه چیه تحت تاثیر دوستاتی دوستات باعث شدن مشکلاتمون زیاد بشه
اصلا اینقد ذهنش خرابه
با هیچکس در ارتباط نیستیم
نه خودش نه من
نه دوستی نه چیزی نه مهمونی نه هیچ اگ مثلا بگم پسر عموت و خانمش و بچه هاشو دعوت کنیم که دور هم باشیم چون ممکنه بهم بگه تو چرا میگی پسر عموم و با خودش فکر کنه چیزی بینمونه
بخاطر همین دیگه نمیگم و بیخیال میشم
و کلا میترسم چون هر لحظه ممکنه بگه یچیزی بینتونه
فایده نداره
قبلا دوتایی میرفتیم مسافرت حداقل ولی از وقتی که این بدهی رو داره و طرف رفته شکایتش کرده دیگه هیچ جا نرفتیم الان یکساله چون احمق میگه تو فکرشم ولی دروغ میگه چون اگ بفکر بود پیگیر شکایت میشد و بدهی طرف رو میداد حتی بهش گفتم طلااامو میفروشم پول مردمو بده میگه نه نمیخوام پول بهش بدم میخواد الکی ازم پول بگیره و نمیره دادگاه هم
دیگه چپیده تو خونه وقتی سرکار نیست
منم دیگه ور دلش
نهایت یه پیاده روی بریم که اونم اگ یکی از کنارمون رد بشه من سرم پایین نباشه میگه چته نگاه پسرامیکنی و واقعا حرفای بدی میزنه
که اونم پیش خودم میگم کاش نیومده بودم
