2777
2789
عنوان

نامه های من به شوهرم

233 بازدید | 17 پست

واسع دوازده سال پیش هست امروز اتفاقی دیدم هنوز نگهشون داشته ،خوندم اینقدر خندیدم  که نگو ....مثلا یه جاییش ‌‌نوشته بودم عزیز دلم من از شما حداقل ۱۶تا بچه می خواهم ....هجده ساله ام بوده تقریبا زیادم بچه نبودم نمیدونم اینا رو چرا نوشتم 😂 

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

واییی خدا 😂

فقط چهار سوال ارزشمند در زندگی وجود داره چی مقدسه؟روح از چه چیزی درست شده؟چی ارزش داره براش زندگی کنی؟و چی ارزش داره براش بمیری؟و جواب همه این سوال ها یکیه فقط عشق🍀

خداییش نه ،ده ساله این طرز فکر رو داره

 احمق‌ها به همین راحتی اداره می‌شوند  استالین دیکتاتور روسیهً ،خواست که برای او مرغی بیاورند او آنرا گرفت در حالیکه با یک دست آنرا میفشرد با دست دیگر شروع به کندن پرهای آن مرغ کرد مرغ از درد فریاد می زد و سعی می کرد از هر راه ممکن فرار کند. پس از پایان کار به یارانش گفت: "حالا ببینید چه اتفاقی می‌افتد" او مرغ را روی زمین گذاشت و چند دانه گندم جلوی او ریخت و از او دور شد همکارانش دیدند که مرغ بیچاره در حال درد و خونریزی او را دنبال میکند استالین با دانه‌های گندم ، مرغ را به هر گوشه از اتاق بسمت خود می‌کشید در همه این مراحل مرغ پی در پی ، او را تعقیب می‌کرد و قدم به قدم همراه او بود!!استالین گفت:مشاهده می‌کنید که مرغ با وجود تحملِ تمام دردهایی که من برای او ایجاد کردم؛ به دنبال من می‌آید  احمق‌ها به همین راحتی اداره می‌شوند!

منم یه رم دارم مربوط به زمان دوستمون دیشب رو گوشیم گذاشتمش شوهرم هر استوری که گذاشته بود واسم، اسکرین گرفته بود نزدیک ۲۰۰۰ تا.

بعد دونه دونه می‌خوندم ذوق میکردم😂

 و خدایی که اسپانسر تمام آرزوهای من است  
این تازه قسمت خوبش بود ،یه جایی نوشته بودم من بیست سال دعا کردم تا تو را از خدا گرفتم 😂فکر کنم از ق ...

🤣🤣🤣

 احمق‌ها به همین راحتی اداره می‌شوند  استالین دیکتاتور روسیهً ،خواست که برای او مرغی بیاورند او آنرا گرفت در حالیکه با یک دست آنرا میفشرد با دست دیگر شروع به کندن پرهای آن مرغ کرد مرغ از درد فریاد می زد و سعی می کرد از هر راه ممکن فرار کند. پس از پایان کار به یارانش گفت: "حالا ببینید چه اتفاقی می‌افتد" او مرغ را روی زمین گذاشت و چند دانه گندم جلوی او ریخت و از او دور شد همکارانش دیدند که مرغ بیچاره در حال درد و خونریزی او را دنبال میکند استالین با دانه‌های گندم ، مرغ را به هر گوشه از اتاق بسمت خود می‌کشید در همه این مراحل مرغ پی در پی ، او را تعقیب می‌کرد و قدم به قدم همراه او بود!!استالین گفت:مشاهده می‌کنید که مرغ با وجود تحملِ تمام دردهایی که من برای او ایجاد کردم؛ به دنبال من می‌آید  احمق‌ها به همین راحتی اداره می‌شوند!
ازش عکس نگرفتم یواشکی از کمدش برداشتم خوندم ،یه جور قایمشون کرده بود انگار گنجه 😂 خودم تعجب کردم هن ...

شوهر منم نامه های زمان نامزدی و عقد رو داره هنوز 

مال ۱۷ سال پیش 

تو یه پوشه تو کشوی خودش نگه داشته😍

منم یه رم دارم مربوط به زمان دوستمون دیشب رو گوشیم گذاشتمش شوهرم هر استوری که گذاشته بود واسم، اسکری ...

باز خوبه شما ذوق می کردی ،من از میزان تباهی خودم تو شوک بودم یه چیزایی گفتم که اصلا موندم خودم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792